معجزه فلسفه و کودک: گفتگو با مادر یکی از دانش آموزان فلسفه و کودک
مدتی است که طرح فلسفه و کودک بطور آزمایشی در چند مدرسه تهران به اجرا درآمده. فرصتی دست داد تا با یکی از مادران گرامی این فرزندان به گفتگو بنشینیم. خانم زهرا محمد حسنی (مادر داوود)، یکی از دهها مادری است که فرزندش در دوره فلسفه و کودک شرکت کرده، با او در مدرسه امام حسین ملاقات کردیم تا از داوود بگوید
مصاحبه :مژگان پروینیان
همه ما دوران کودکی را به یاد داریم. آن تمایلات و خواستههای کودکانه را، آن غمها و شادیهای زودگذر را؛ وقتی شیء ناچیزی برایمان ارزشمند جلوه میکرد، چقدر برای بدست آوردنش اصرار و التماس میکردیم. آن روزها وقتی سر کلاس مینشستیم، کنجکاو میشدیم تا سؤالهایمان را درباره تک تک عباراتی که تا به حال شنیده بودیم و دوست داشتیم درباره آنها بدانیم، از معلم بپرسیم. ولی اگر جرأت بخرج میدادیم و سؤالاتمان را از آموزگار میپرسیدیم و او هم عصبانی نمیشد و ما را به بی سوادی و سمج بودن متهم نمیکرد، فقط دادههای کتاب را تحویلمان میداد. آنوقت بود که برای جواب سؤالهایمان به پدر و مادرمراجعه میکردیم. آنها هم با رفتارشان به ما نشان میدادند که حالا وقت ندارند و بعداً در این باره صحبت میکنند. ولی به راستی این «بعداً» کی میآید؟ حالا من دیگر خود یک مادر شدهام و هنوز این عبارت را گاهی برای بچههایم تکرارمیکنم ... بعداً !
مدتی است که طرح فلسفه و کودک بطور آزمایشی در چند مدرسه تهران به اجرا درآمده. فرصتی دست داد تا با یکی از مادران گرامی این فرزندان به گفتگو بنشینیم. خانم زهرا محمد حسنی (مادر داوود)، یکی از دهها مادری است که فرزندش در دوره فلسفه و کودک شرکت کرده، با او در مدرسه امام حسین ملاقات کردیم تا از داوود بگوید.
.
.

.
- میپرسم خانم محمد حسنی! داود کلاس چندم است؟
- میگوید کلاس سوم.
.
- شما خودتان در چه رشتهای تحصیل کردهاید؟
.
-
فوق دیپلم کتابداری دارم.
.
.
-
و پدرشان؟
- لیسانس حقوق هستند.
- داوود بچه چندم شماست؟
- بچه سوم.
-فرزندان دیگر چند ساله هستند؟
- مصطفی 19 سال دارد، احمد 16 ساله است، بعدش هم که آقا داوود است. بعد از داوود هم ابوالفضل است که 8 سال دارد و در کلاس اول درس میخواند.
.
.
- خانم محمد حسنی! شما از روش فلسفه و کودک اطلاع دارید؟
- تا حدودی! یعنی در حد همان اطلاعیهای که بنیاد حکمت صدرا داده بود، این روش از نظر گسترش فکری و نگرش فلسفی به پدیدهها، دید بچهها را باز میکند. به هر حال بچه من که خیلی تغییر کرده؛انگار معجزه شده.
-
می توانید بگوییدچه تغییری؟
- داوود کلاً بچهای بود که به هیچ عنوان دوست نداشت از خانه بیرون بیاید، یعنی ترجیح میداد که ما پنج نفر برویم بیرون، حالا پارک، گردش یا میهمانی ولی او در خانه تنها بماند و خودش را با تلویریون سرگرم کند. حتی اگر از تلویزیون نگاه کردن هم محدودش میکردیم باز هم اصرار داشت در خانه بماند و اصلاً علاقهای به جمع و در جمع بودن نداشت.
- موضوع این است که ما بزرگترها فکر میکنیم چون برنامههای تلویزیون متنوع است، دیگر نیازی نیست مانند قدیمیها برای بچهها وقت بگذاریم. آیا او بعد از اینکه تنها میماند اعتراضی نمیکرد؟
- به هیچ وجه! تازه میگفت: چقدر خوب شد من با شما نیامدم. اینطوری راحتتر بودم.
.
- ولی حالا؟
به جرأت میتوانم بگویم که الان اخلاقش خیلی فرق کرده، 180 درجه تغییر کرده، دوست دارد در جمع باشد با ما به میهمانی میآید، با فامیل حرف میزند، بچهها را دور خودش جمع میکند و برایشان صحبت میکند، برنامهریزی میکند و بازیهای جدیدی طرح میکند. کلاً در جمع خیلی راحتتر از قبل برخورد میکند. درحالی که قبلاً اصلاً کاری به کار بچهها به این شکل نداشت. علاوه بر اینها کارهای بخصوصی انجام میدهد.
.
- مثلاً چه کارهای خاصی؟
- قبلاً ما هر لباسی به او میدادیم، میپوشید. ولی حالا دوست دارد خودش برود سر کشوی لباسها و لباسی را که میخواهد بپوشد را خود انتخاب کند، آن هم با طرحهای مختلف و شاید عجیب! مثلاً یک پیراهن میپوشد و رویش یک جلیقه میپوشد با دگمههای نیمه باز! وقتی هم که به او میگوییم این چطور لباس پوشیدنی است؟ جواب میدهد: من این جور لباس پوشیدن را دوست دارم ،شما هم اگر دقت کنید میفهمید که کار خیلی خوبی است.
.
- سؤال هم میپرسد؟
- از صبح تا غروب! باور کنید کارش از سؤال و حرف زدن گذشته، مرتب برای ما سخنرانی میکند.
- قبلاً هم همینطور بود؟
- نه؛ سؤال کردن و حرف زدنش اینقدر نبود. حالا مدام یک گوش شنوا باید در خدمت آقا داوود باشد و به او پاسخ بدهد. تازه برای کارهای ما هم دلیل میخواهد. باورکنید بعضی وقتها من واقعاً نمیدانم چطور جوابش را بدهم.
.
- چطور مگر؟
- آخر هر جوابی میدهی، سؤال دیگری مطرح میکند. اصلاً سؤالهایش تمام نمیشود. انگار فکرش در همین مدت کوتاه خیلی رشد کرده.
.
- شما
پاسخ همه جوابهایش را میدهید؟
- معمولاً سعی میکنم جواب بدهم ولی در حدی که اطلاع داشته باشم.
امااگر بدانم با دادن پاسخ یک سؤال، ابهام برایش پیدا میشود، این کار را نمیکنم.
.
-تا به حال شده در پاسخ سؤالش بگویید «خودت چه فکر میکنی»؟
- بله؛ بعضی وقتها خودش جواب خودش را میدهد؛ گاهی هم با پاسخ «بستگی دارد» مرا وادار به شرکت در پرسش و پاسخ بعدی میکند و همینطور ادامه میدهد.
.
- خانم محمدحسنی! داوود جسورتر هم شده؟
-
بله خوب، این یک واقعیت است. او نسبت به قبل جسورتر شده. چون خوب فکر میکند و چیزهایی را میداند که باعث شده توقعات زیادی داشته باشد. شاید برای همین باشد که به نظر جسورتر از قبل میآید.
.
- از سؤالات پی در پی او خسته نمیشوید؟
- نه، اصلاً؛ نه من، نه اعضای خانواده هیچکدام خسته نمیشویم، فقط تعجب میکنیم، چون بچهای که تا به حال حوصله حرف زدن، ارتباط برقرار کردن و حتی فکر کردن را نداشته، حالا هم خودش فکر میکند و هم همه ما را به فکر کردن وادار میکند.
.
- هر دو باهم میخندیم و میپرسم: با این تفاسیر فکر میکنید وجود چنین روشی چقدر در آموزش و پروش ما ضروری است؟
- آن چیزی که من دارم در مورد فرزند خودم میبینم، شکوفا شدن استعدادهاست، آن هم در هر رشتهای که میخواهد باشد. چنین بچهای میتواند به نظرات
وفکر خودش متکی باشد. این روش حتماً زندگی آینده او را تحت الشعاع قرار میدهد. برای مثال؛ داوود حتی دیگر سر یک مسئله کوچک، مثل بردن کیف به مدرسه، دلش میخواهد استقلال وابتکار داشته باشد و خودش تصمیم بگیرد. برای همین هر روز با یک کیف، کتابهایش را به مدرسه میبرد. یک روز با کیف احمد میرود، یک روز با کلاسور میرود، یک روز میخواهد کتابهایش را با یک پلاستیک ببرد! بطور کلی کارهایش دگرگون شده.
.
- رفتارش با شما چه تغییری کرده؟
- همین مسئله که عرض کردم، یعنی بیشتر سؤال میکند و علت تصمیمها یا کارهایم را با اصرار میخواهد بداند.
.
- در درسهای مدرسهاش چطور است؟
- حقیقت این است که داوود برای خواندن درس اجتماعی مشکل داشت و اصلاً علاقهای به حفظ آن نداشت ولی حالا این درس برایش شیرین شده و مرتب دنبال مطالب جدید در این باره است.
.
- یاد کودک و کودکی دل از کف آدم میبرد و بیاختیار انسان را به وجد میآورد. فکر میکنید این کلاس با کلاسهای دیگر مدرسه چه فرقی دارد؟
- خیلی فرق میکند! داوود ، سومین پسر من است که به مدرسه میرود، ولی تا به حال
چنین کلاسی ندیده بودم که بتواند فکر بچهها را تغییر بدهد. فکر باز، خیلی در زندگی افراد مؤثر است. همینکه بچهها بدانند چطور از دقیقههای عمرشان استفاده کنند، خیلی مفید است.
.
- از فلسفه چه میدانید؟
- چیز زیادی نمیدانم، آخر رشته من دردانشگاه کتابداری و در دبیرستان
،علوم تجربی بوده، ولی همینقدر میدانم که فلسفه به فرد دید تازهای میدهد که مسائل را از دیدگاههای مختلفی ببیند و این البته میتواند ابداعاتی را هم به دنبال داشته باشد.
.
- از این روش انتقادی ندارید؟
- انتقاد که نه؛ ولی سؤالم این است که چرا این روش در سطوح مختلف آموزشی اجرا نمیشود. آخر برای مثال ؛آن پسر من که سال اول دانشگاه است یا آنکه در دبیرستان تحصیل میکند، چرا نباید به مسائل اینطوری نگاه کنند؟! در حال حاضر بچهها درس میخوانند و بالاخره هم یک مدرکی میگیرند و تمام میشود ولی این مسئله چرایی هیچوقت درشان نهادینه نمی شود.
.
- حالا که صحبت به اینجا کشید، بنظر شما جای این درس در چه مقطعی خالی است؟
- در همه مقاطع، هر چه ریشهایتر باشد بهتر است. مخصوصاً برای نوجوانهای اول دبیرستان که میخواهند تعیین رشته کنند. سرنوشتشان را انتخاب کرده و راه زندگیشان را بفهمند که فقط تحت تأثیر تبلیغات و ظواهر قرار نگیرند.
.
- و حرف آخر؟
- باید بگویم با این کلاسها جرقهای در زندگی داوود و کل خانواده ما زده شد که حتماً آثار پربرکتی خواهد داشت. برای همین امیدوارم کسانی که این کلاسها وبطور کلی این سبک را پیاده کردند، موفق و مؤید باشند و خدا آنها را برای هدفی که دارند یاری کند. چون هدف مقدسی است!
.
- با امید به اینکه شاهد گسترش چنین طرحهایی در همه مدارس ایران عزیز باشیم.