انتقال معنویت به کودک با زبان فلسفه
فاطمه
معظمی
دانشجوی
کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه سیستان و بلوچستان
زهره آرا
اسعدیه
دانشجوی
کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه سیستان و بلوچستان
مرتضی
عرفانی
[1]
استادیار
گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه سیستان و بلوچستان
m.erfani@theo.usb.ac.ir
چکیده:
فلسفیدن،
پرسش از چرایی قضایا و نوعی کندوکاو ذهنی و عدم سطحینگری در مسائل میباشد که
البته لازمه آن دید نقادانهای است که غور در مسائل فلسفه، آن را به ارمغان میآورد
و در نتیجه آن، زوایای خفته و جامد انسان به حرکت در میآید و از پی آن خلاقیت و
نوآوری پدیدار میشود. این فلسفیدن در نهاد هر انسانی غالباً وجود دارد، به گونهای
که با سرشت او آمیخته شده است لیکن پرورانیدن آن نیاز به تغییر و تذکر دارد. این
فرایند در ظرف وجودی کودکان به دلایلی چون طراوت و تازگی و عدم خلط با دغدغههای
بزرگانه و روزمره و همچنین عدم اسارت فکری در داشتن ذهنیات نسبت به اشخاص، به طور
بارزتری مشهود است که از جنس سؤالهای حقیقتجویانه آنها این معنا بیشتر قابل درک
است. حال اگر متصدیان امر تربیت یعنی والدین و معلمین با فراهم آوردن بستری مناسب
این گونه اندیشیدن را در همان دوران کودکی در زمین وجودی کودک ریشهمند و با یاری
از فلسفه آن را تنومند سازند، در آینده این ریشههای تنومند امکان جهتگیری معنوی
مناسب را به کودک در مواجهه با تضارب اندیشهها داده و او را از سردرگمی و آشفتگی
فکری مصون میدارد. در نهایت کودکان امروز ما که جوانان بالقوه فردایند خواهند
توانست از هرگونه استدلال که فلسفه عهدهدار پرورش آن است معنویت صحیح را انتخاب و
از معنویت کاذب به عنوان پاسخ به خلاء معناشناختی وجودشان و همچنین تقلیدهای
کورکورانه اجتناب نمایند و به رستگاری حقیقی برسند.
کلیدواژگان
معنویت،
فلسفه، کودک
مقدمه
در
تعالیم اسلامی و قرآنی، تعالی بخشزندگی انسان و نجات دهنده آن از روزمرگی چیزی جز
تفکر و تعقل عمیق و دقیق نیست. در واقع برای یک تصمیمگیری مناسب و همه جانبه، به
یک پشتوانه فکری عمیق نیازمندیم که با وجود این پشتوانه از گزند خطرها در امان
باشیم و توشهی حقیقت را که معنویت صحیح است با خود همراه سازیم.
موضوع
پژوهش در این مقاله، انتقال معنویت به کودک با کمک فلسفه است. در این تحقیق، به
این پرسشها میپردازیم که اولاً منظور ما از فلسفهای که قرار است ما را در
انتقال مفاهیم معنوی یاری برساند کدام نوع فلسفه است و ماهیت آن چیست؟ ثانیاً
ماهیت این یاری جستن چگونه در انتقال معنویت کودکان ظاهر میشود؟ و همچنین آیا
فلسفه در عملکرد هوش معنوی هم تأثیرگذار است؟
چیستی
فلسفه و کودک
در اینجا
منظور از فلسفه، فلسفیدن به معنای عام آن یعنی تعقل و تفکر است. فواید این نوع
فلسفیدن در جهتگیری مناسب اخلاقی و احساسی، تصمیمگیریهای قاطع و با پشتوانه
فکری منسجم تردیدناپذیر است. در این مقاله تمام سعی نگارنده این بوده که ضرورت
فلسفیدن را برای یک جهتگیری صحیح معنوی ثابت نماید. در واقع فلسفیدن به معنای عام
چیزی نیست که فقط مختص به دانشجویان و اساتید فلسفه یا قشر خاص تحصیل کرده باشد،
بلکه این مسئله به قدری شمول و فراگیری دارد که حتی کمی سن کودک نیز مانع از این
نمیشود که ما فلسفیدن را در نهاد او از همان طفولیت ریشه بدوانیم و اگر این ریشه
دواندن به درستی انجام گیرد، والدین آسودگی و آرامشی فوقالعاده را تجربه خواهند
کرد.
در ابتدا
لازم است که ماهیت فلسفهای که تحت فرآیند آموزش فلسفه به کودک قرار دارد، تبیین
شود. به این صورت که آیا مراد ما از فلسفه، همان فلسفهی معهود و اصطلاحی است که
در آن از احکام وجود مطلق بحث میشود؟ و برحسب تصور عامه مردم نوعی غول بیابانی
ترسناک است و بیشتر مردم و حتی فرهیختگان تصور میکنند که فلسفه، به درد زندگی نمیخورد
و نوعی «سفسطه» است؟ و پرداختن به آن، جز اتلاف وقت نتیجهای ندارد؟ و همگان نمیتوانند
فلسفه و فلسفیدن را بفهمند و یادبگیرند چه برسد به کودکان؟ آیا فلسفه فقط از امور
انتزاعی و ذهنی بحث میکند که ثمرهی عینی ندارد؟ یا اینکه مراد ما از فلسفه برای
کودک، پرورش قدرت تفکر و به عبارت دقیقتر، فلسفیدن است؟ در پاسخ باید گفت در این
مقاله، مراد از فلسفه، معنای دوم است. یعنی در برنامه فلسفه و کودک که برنامه
آموزش جدیدی است، هدف آن پرورش قدرت تفکر و استدلال (به ویژه تفکر منطقی) در
کودکان است و برای رسیدن به این هدف از مفاهیم فلسفی، به منزلهی موضوعات سودمند
استفاده میشود و این برنامه، پروراندن قدرت استدلال، خلاقیت، قضاوت و ساختن
مفاهیم و تفکر دقیق و منطقی را مدنظر دارد و بر آن است که مهارت پرسیدن و فلسفهورزی
را آموزش دهد.
[2]
فواید و
اهداف فلسفه و کودک
فلسفه به
گفته سقراط حکیم، جستوجوی حقیقت و فیلسوف دوستدار حقیقت است. هنگامی که از فلسفه
و کودک سخن میگوییم، این معنا را دنبال میکنیم که به کودک یاری دهیم تا در جستوجوی
حقیقت باشند و این ممکن نمیشود مگر زمانی که کودک، اصل فرآیند اندیشیدن را که
فلسفه به معنای عام و به تعبیری فلسفیدن متولی پرورش آن است را بیاموزد و در پی
آن، به هدایت حقیقی سوق داده شود و بتواند حقیقت را از میان سرابهای فکری و افکار
نادرست دریابد.
[3]
به تعبیر
دیگر هدف این برنامه، اصلاح وضعیت آموزشی و تربیتی کودکان است به گونهای که
فراگیری درس از روش تقلیدی کنونی به روش اجتهادی و انتقادی دگرگون شود. در صورت
اجرای درست این برنامه، تواناییهایی برای کودک بار میآورد که در برابر شبهههای
دینی به آسانی فریبنخورد و از سوی دیگر هر خرافهای را نیز به نام دین نپذیرد.
[4]
از
دیگر اهداف این برنامه میتوان به این موارد نیز اشاره کرد:
1ـ پرورش
قدرت تفکر چند بعدی در کودکان که در نتیجهی آن توانایی استدلال، داوری خلاقیتهای
فکری و تفکر دقیق پرورش مییابد.
2ـ تربیت
مادران و پدران بالقوهای که در آینده در پیچ و خمهای زندگی ماشینی و الکترونیکی
این زمانه و با حجم بالای اطلاعات و فناوری بتوانند بر سر دوراهیهای پیچیده و
حساس تصمیم درست را اتخاد نمایند.
[5]
فلسفیدن
به کودکان کمک میکند که جدای از بحث معنویت، حتی در زندگی روزمره نیز از قضاوتهای
صحیحتری بهرهمند شوند. مهارتها و توانمندیهایی که در پرتو اجرای برنامه آموزش
فلسفه و کودک در آنان باید ایجاد شود از این قرارند:
مهارت
خواندن برای فهمیدن، جست و جوی مسئله، فهم قضاوتها و احکامی که صادر میشود، پرسیدن،
خویشتنداری، انسجام فکری، مشاهده تناسبها، ایجاد ارتباط میان امور مورد مطالعه،
ایجاد تمرکز، طبقهبندی کردن مسائل، ارائه دلیل، مستدل کردن ادعاها، صورتبندی
معیارها، ادراک پیشفرضها، ساخت و ارائه توصیفها و تبیینها، گوش دادن فعال و
سعه صدر، مشارکت در ایدهپردازی، شجاعت فکری پیدا کردن، بازنگری خود و اصلاح
خویشتن است. کسب این همه مهارتها در گرو یادگیری تفکر فلسفی است که محور برنامه
فلسفه و کودک میباشد.
[6]
نکته
حائز اهمیتی که باید در اینجا گفته شود این است که ما باید بین فلسفیدن و علم
فلسفه تمییز دهیم. به نظر میرسد که بین این دو، رابطه عموم و خصوص من وجه می
باشد. یعنی هر دانشجوی فلسفه لزوماً فلسفیدن و تفکر نقاد را به همراه ندارد و در
بسیاری از موارد فقط به یک حافظ قواعد فلسفی تبدیل شده است. از سوی دیگر بسیاری از
افراد پژوهشگر و نقاد و خلاق را در سطح جامعه میبینیم که رشته آنها فلسفه نیست.
داشتن
ذهن خلاق و جستوجوگر با تواناییهای بالای حل مسئله، برای جمعیت هرکشوری میتواند
متضمن اقتدار ملی آن کشور در عرصههای مختلف علمی و اجتماعی نیز باشد. با وجود
این همانطور که ذکر شد، بسیاری از گروههای فلسفه دانشگاههای ما فاقد قدرت تمییز
و داوری میباشد. در واقع فلسفیدن باید وارد زندگی روزمره شود و به آن عمقی ورای
زندگی بدهد و این ورود صرفاً منحصر در آموزش مکاتب فلسفی نمیباشد گرچه این نیز
یکی از راههای اساسی و نزدیک میباشد. در واقع باید به مردم و شهروندان بیاموزند که
فلسفی فکر کنند نه اینکه مکاتب فلسفی را به حافظه بسپارند. اما چون برای تقویت
تواناییهای ذهنی و استدلالی افراد، دوران دانشگاه بسیار دیرهنگام است و اگر
روحیاتی همچون کنجکاوی در دوران کودکی تقویت نشود، بلکه با آموزشهایی از بین برود
دیگر در بزرگسالی به سختی احیا خواهد شد، پس این کار یعنی تقویت قوای منطقی و
تحلیلی، به همراه ایجاد تعمق فلسفی، باید از دوران کودکی آغاز شود.
در
انتهای بحث اهمیت فلسفه به سخنی از شهید مطهری اشاره میکنیم که میفرمایند: «ما
باید استنباط و قضاوت کردن را به کودکان یاد بدهیم تا بتوانند از لحاظ فکری تا آن
جا که ممکن است مستقل بار بیایند. اگر فرد «دهن بین» بار بیاید، در کنار احتمالهای
بسیار زیاد فقط یک احتمال وجود دارد که به دهنآدمهای خوب نگاه کند. احتمال بیشتر
این است که به دهن افراد سوء استفاده گر و رسانههای سکولار غربی و ... نگاه کند.
ولی اگر بتواند بین آرای مختلف تمییز قایل شود، مطمئناً به سوی بهترین گزینه خواهد
رفت و در کل زندگی دنیوی و اخروی، بهترین گزینه را انتخاب خواهد کرد».
[7]
امکان
پرورش هوش معنوی از طریق اجرای فلسفه و کودک
پژوهشگران
غربی در زمینه فلسفه و کودک مطالعات بسیاری داشتند و در مجموعههای منسجم آن را به
خوبی تبیین کردند. از جمله چیزهایی که به عنوان ثمرات برنامه فلسفه و کودک، در این
مطالعات مشهود میباشد پرورش هوش هشتمی علاوه بر هوشهای هفتگانه به نام «هوش
معنوی» است که در راستای انتقال معنویت به کودک نقش قابل توجهی را ایفا مینماید.
گسترش روزافزون فناوری در عصر حاضر، به پیچیدگی زندگی بشر و دوری او از فطرت طبیعتگرایی
خود منجر شده است و متأسفانه در این میان، نادیده انگاشتن سایر جنبههای وجود آدمی
مثل جنبه روانی و معنوی از سوی نظام آموزشی، آموختن را به انباشتن تودهای از
اطلاعات غیر قابل هضم کرده که موجب پنهان شدن حس طبیعی کنجکاوی میشود که خود
سرمنشاء معنویت است.
جمع
کثیری از اندیشمندان غربی به تعریف این هوش پرداختند و مدافع وجود آن به عنوان هوش
هشتم میباشند، استدلال ما بر این است که
برای این وضعیت دلیل عمدهای وجود دارد و آن این است که اساس کتابها به جای آن که
مبتنی بر تحقیق باشد، نظری است. تحلیل ما از نوشتههایی در باب معنویت چهارمضمون
اصلی مرتبط با وظایف مدرس را شناسایی کرده که به شرح ذیل است:
1)
معنویت ساختاری روی یک پارچه دارد، که با ابعاد شناختی، عاطفی و اجتماعی ما سروکار
دارد. در حقیقت عملکرد اصلی معنویت یک پارچه کردن قلب ذهن و روح برای دسترسی به
معنا و هدف زندگی است.
[8]
2)
معنویت بر ارتباط میان امور تأکید دارد. موضوعاتی که در حلقههای کندوکاو فلسفی،
در قالب ادبیات داستانی یا حتی نمایشی، مطرح میشود. موضوعاتی مرتبط با زندگی
واقعی و چالشهای فراروی کودک در زمینههایی مثل خلقت، طبیعت، عالم هستی، زیباییشناسی
و این قبیل موضوعات است. مبدعان این برنامه از حس کنجکاوی و حیرت کودکان در مورد
آنچه در عالم هستی است بهره میگیرند تا حساسیت آنان را به زمینه زیستی شان بالا
ببرند، تا آنجا که کودک در مییابد موجودی مستقل از محیط اطرافش نیست و حضور
روحیات او وابسته به عوامل و زمینههای متعددی است که شاید در همه امور عینی نیست،
اما میتوان به خوبی آنها را درک و استنباط کرد.
[9]
3)
معنویت شامل انتخابهای اخلاقی و دلسوزانه است و تضمیمنی است برای «زندگی خوب».
[10]
4)
معنویت به جست و جوی عمیق در ژرفای وجود هر فرد میپردازد و در سطحی فراتر از
واقعیتهای فیزیکی ما نمادینه میشود. برنامه فلسفه و کودک، با ایجاد فضایی چالش برانگیز برای موضوعات
انتزاعی، کودکان را به تحقیق و پژوهش دعوت میکند، بهگونهای که آنها به معناهای
سطحی و کلیشهای بسنده نمیکنند و همواره به دنبال معانی ژرف و مستدل هستند.
[11]
تفکر
انتقادی و تربیت دینی
شیوه
قرآن در تشریع احکام و تبیین مبانی نظری و عملی دین، تکیه بر فهم آدمی است. قرآن
در بسیاری از موارد، اندیشه آدمی را به قضاوت درباره سرانجام اعمال یا چرایی نیک و
بد فرا میخواند. چنان که علامه طباطبایی بیان داشته است که خداوند در سراسر قرآن
کریم هیچ کجا امر به ایمان کورکورانه نکرده است حتی گاه در میان آیات، علل احکام و
شرایع را نیز بیان میکند. به یک معنا قرآن، مبنای دعوت خود را بر ادراک عقلی
انسان نهاده و او را به کسب بینش دعوت میکند. قرآن انسان را خلیفه خداوند
«البقره، 30» امانتدار او «الاحزاب، 72» و دارای بزرگترین ظرفیت علمی «البقره،
31» خوانده است.
[12]
از اینرو،
مهمترین رسالت تربیت دینی پرورش اندیشه متربی است که این خود مستلزم یک اندیشهشناسی
دقیق است.
به ویژه
در حوزه تربیت کودکان، شناخت ویژگیهای اندیشه اهمیت به سزایی دارد، زیرا در حوزه
تربیت کودکان، شناخت ویژگیهای اندیشه اهمیت بسزایی دارد، زیرا در این حوزه
کوچکترین گام اشتباه تأثیراتی ماندگار بر فرد خواهد داشت.
عمدهترین
دلیل عدم موفقیت در تربیت دینی کودکان، نقص در برنامههایی است که به دلیل عدم
شناخت ارائه میشود. «عدم آگاهی از برداشتهای کودکانه، تعلیم و تربیت ما را دچار نواقص و کمبودهای
گوناگون خواهد کرد. از جمله این که سبب خواهد شد معارف دینی در سطوحی ارائه شود که
با فهم کودکان متناسب نباشد و گاه این مایه خستگی و دلزدگی آنان از معارف دینی و
حتی اصل اسلام میشود. افزون بر اینکه تفکر خام و محدود آنان را نه تنها از تصورات
و برداشتهای غیرواقعی نجات نمیبخشد؛ بلکه این تصورات دور از واقعیت را تقویت
خواهد کرد؛ زیرا کودک ناچار است برای درک مفاهیمی فراتر از استعداد خویش به همان
تفکرات کودکانه روی آورده و از این طریق خود را قانع سازد.
[13]
نظام
تربیت دینی به دلیل نیازهای جامعه امروز نمیتواند به انتقال صرف اطلاعات و تجهیز
متربی به دادههای صرف بسنده کند، زیرا گستردگی ابزارهای انتقال پیام لزوم تقویت
توانایی تشخیص فردی را در پیدارد. علاوه بر این دیدگاه مکتب روانشناسی شناختگرا،
پیامهای رسانهای دارای معانی ثابت یا ذاتی نیستند، بلکه به هنگام دریافت محتوا
از سوی مخاطب است که آنها معنا پیدا میکنند.
[14]
این بدان
معناست که مخاطب رسانه، تنها دریافت کننده صرف نیست بلکه خود مولد معناست. بر این
اساس، توفیق در تربیت دینی زمانی میسر خواهد بود که تربیت اندیشه صورت گیرد، به
نحوی که اندیشه متربی بدل به یک واحد مولد خود بسنده گردد. هرچند این خود بسندگی
به معنای استقلال کامل نخواهد بود و ذهن بشر همواره محتوایی نو تولید کرده و نیز
متمایل به دریافت محتوایی نو نیز هست.
زمانی که
تفکر انتقادی در متربی شکوفا گردد، آنگاه او نه تنها تصور جامعی از خویش و دنیای
پیرامون خود دارد، بلکه فراگردهای تولید و انتقال معنا را هم درک کرده و تصویر
روشنی از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری فکری و فرهنگی خواهد داشت. لازم است بر این نکته
تأکید گردد که رشد دینی در کودکان به صورت یک فرایند چند مرحلهای است که شناخت آن
در تربیت صحیح کودکان بسیار مهم و کلیدی است.
انسان،
عصاره هستی و دارای قوا و استعدادهای مختلف است. مهمترین ویژگی انسان، جنبه الهی و
ملکوتی است که او را در کل نظام هستی نسبت به دیگران برتر و ممتاز نموده است و
محور نظام آفرینش قرار داده است. معنا و مفهوم تربیت با توجه به این بینش دربارهشان،
مفهوم ویژهای است که بیشتر با بعد الهی و معنوی انسان سرکار دارد.
از آنجا
که انسان موجودی اثرگذار، اثرپذیر و دارای قوه انتخاب و اراده آزاد است، بنابراین
برای شکوفایی و به فعلیت رساندن قوا و استعدادهایش نیاز به تربیت دارد و تنها،
تربیت دینی است که میتواند نیازهای گوناگون انسان را برآورده سازد و زمینه رشد و
تکامل همه جانبه او را، به ویژه در بعد معنوی و الهی، فراهم سازد. تربیت، هدایت و
اداره جریان ارتقایی و تکاملی انسان است، به گونهیی که انسان را به سوی خداوند
متعال جهت دهد. تربیت، احیای فطرت خدا آشنای انسان، و پرورش ابعاد وجودی او در جهت
حرکت به سوی بینهایت است.
[15]
اولین
آیاتی که بر پیامبر عظیمالشان اسلام حضرت محمد(ص) نازل شد، با دستور خواندن همراه
بود. اقرأ باسم ربک الذی خلق(علق، 1) در این آیه به خواندن و آن هم به نام «رب»
امر شده است. پروردگار انسان، نطفه آرمانی نظام تربیتی است که هدف آن، بندگی
خداوند، و اصلش خدا، کتابش وحی و شاگردش رسول خداست. در این نظام تربیتی، معلم اول
خداوند و معلم دوم، پیامبر(ص) است. چنانکه فرمودند: انی بعثتُ معلماً.
بنابراین
در این نظام آفرینش، ضرورت تربیت دینی از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا زندگی
فردی و اجتماعی و تربیت معنوی آن هم به صورت جامع فقط در پرتو آموزههای احکام و
تربیت دینی ممکن خواهد بود.
[16]
آنچه
در تربیت بشر رخ میدهد، فراهم کردن زمینههای لازم برای رشد انسان است تا به
تدریج، استعدادهای انسان شکوفا شده و به فعلیت برسد.
نتیجهگیری
ضرورت
وجود معنویت به عنوان پناهگاهی آرامشزا، در مسیر زندگی پرواضح است. اما کیفیت
رهنمون شدن به نوع حقیقی آن در بحبوحهی مشکلات و فراز و نشیبها کمی دشوار به نظر
میرسد که در این موضوع سعی شده که طریقتی درست و صحیح برای دستیابی به معنویتی
نفسالامری و مطابق با واقع، که همان فلسفیدن به معنای عام و تعقل است معرفی شود.
در نتیجه این طریقت و با به کارگیری قدرت تفکر و تعقل و پرورش استعدادهای نهفته و
ذاتی هر انسانی، تفکر انتقادی در انسان شروع به فعالیت میکند و نگاهی تیزبینانه،
معنویتهای کاذب را از صحیح تمیز میدهد چرا که حرکت به سوی معنویت، از حس کنجکاوی
ذاتی و شگفتی درباره جهان ناشی میشود و این معنا در سنین ابتدایی و کودکی وضوح
بیشتری دارد و د رنهایت نتیجه میگیریم که تعقل و تفکر به خصوص انتقادی و
موشکافانه که حتی در قرآن به مقدار زیاد و در موقعیتهای مختلف توصیه شده، توانایی
دارد که ما را به مسیر سعادت حقیقی مقرب سازد.
فهرست
منابع
قرآن
کریم.
حسنی،
محمد جواد(1380). «اهمیت و ضرورت تربیت دینی از منظر امام خمینی(ره)» در: مجله
پژوهشهای تربیت اسلامی، شماره 5، بهار 1380، صص: 65ـ 80.
صادقی
هاشمآبادی، محمد و علوی، سیدمحمدکاظم (1393)، «فلسفه برای کودکان» در دو فصلنامه
اسلام و پژوهشهای تربیتی، شماره دوم، پاییز و زمستان 1393، صص59ـ 78.
قائمی،
علی، (1378)، زمینه تربیت، تهران: انتشارات امیری، چاپ هشتم.
مهاجری،
محمد کاظم و دیگری (1392)، «تفکر انتقادی و نقش داستان در پرورش آن (با رویکرد
تربیت دینی کودکان)» در فصلنامه علمی ـ تروجیی بصیرت و تربیت اسلامی، دوره دهم،
شماره 26، پاییز 1392، صص31ـ 53، ناجی، سعید (1386)«بررسی نتایج برنامه فلسفه برای
کودکان، مطالعات برنامه درسی شماره 7، صص150ـ 123).
نوروزی،
رضاعلی و درخشنده، نگین (1386)، بررسی اثرات کار فلسفی با کودکان از دیدگاه دانشآموزان
مدارس ابتدایی شهر اصفهان، نوآوریهای آموزشی، شماره 23، صص146ـ 123.
هدایتی،
مهرنوش و زریباف، مژگان (1391)، «پرورش هوش معنوی از طریق برنامه فلسفه برای
کودکان» در دوفصلنامه علمی ـ پژوهشی تفکر و کودک، سال سوم، شماره اول، بهار و
تابستان 1391، صص135ـ 166.
[1]
.
آدرس: زاهدان ـ خیابان دانشگاه، مجتمع مسکونی اساتید، منازل ادبیات، پلاک 42،
کدپستی 98767413775
همراه:
09153588764
[2]
.
صادقی هاشم آبادی و علوی، 1393، ص63.
[3]
.
همان، ص65.
[4]
.
صادقیهاشم آبادی و علوی، 1393، ص66.
[5]
.
همان.
[6]
.
نوروزی و درخشنده، 1386، ص131.
[7]
.
ناجی، 1386، ص21.
[8]
.
هدایتی و زریباف، 1391، ص146.
[9]
.
همان.
[10]
.
همان، ص147.
[11]
.
همان.
[12]
.
مهاجری و دیگران، 1392، ص43.
[13]
.
همان.
[14]
.
همان، ص44.
[15]
.
قائمی، 1378، ص27.
[16]
.
حسنی، 1380، ص74.